حمید حامي سالهاست كه سمبل و نماد تواناييهاي استثنايي در خوانندگي است. پديدهاي كه كارشناسان و متخصصان موسيقي معتقدند در هر برههاي شايد تعدادشان به اندازه انگشتان يك دست هم نرسد. او سالهاست كه جايگاه ويژهاي در موسيقي ايران دارد و شايد بشود گفت نيمي از خوانندههاي جوان امروز، مقلدش هستند و او را الگوي خود در خوانندگي ميدانند. خواننده صاحب سبكي كه از آگاهي و انديشه ويژهاي در كار هنرياش برخوردار است. حامي يكي از جريانسازترين خوانندههاي سالهاي اخير است كه هيچگاه تن به موجهاي كاذب بازار موسيقي نداده است.اين گفتگو شامل نقطهنظرات حامي درباره وضعيت امروز موسيقي، مافياي موسيقي، وضعيت آلبوم جديدش و كليه مسايلي كه حامي در حال حاضر با آنها روبرو است. حامي در اين گفتگو براي اولين بار به برخي از حاشيههاي پيش آمده در مورد پرده برداشتنش از مافياي موسيقي نيز صحبت كرده است. گفتگويي بيپرده و شفاف كه به نوعي تحليل موسيقي امروز از زاويههاي تازهاي است
- با صرفنظر از آلبوم «قبيله عشق» كه خواننده مهمان آن آلبوم بودي و 2 قطعه در آن اجرا كرده بودي، اولين آلبوم مستقلت كه «حامي» نام داشت در ابتداي سال 1380 منتشر شد. الان در ابتداي دهه 90 هستيم و بيش از يك دهه از حضور حرفهاي و رسميات در موسيقي گذشته است. مسيري كه در اين يك دهه طي كردي را چگونه ميبيني؟
اولاً اين يك دهه بيشتر از 10 سال براي من گذشته. الان كه فكر ميكنم می بینم انگار به اندازه 20 سال گذشته. آلبوم «قبيله عشق» كه خوانندهاش حميد غلامعلي بود و من هم دو قطعه در آن آلبوم اجرا كرده بود در سال 1377 منتشر شد. بعد از آن طی سال های 1378 تا 1380 با آقاي محمدرضا چراغعلي مشغول تهيه آلبوم «حامي» بودم همانطور كه گفتي از انتشارش بيش از 10 سال ميگذرد. در اين زمينهاي كه سئوال كردي آدمها دو دستهاند. آدمهاي «از خود راضي» و «از خودناراضي». آدمهاي «از خود راضي» آدمهايي هستند كه كمالگرا و واقعگرا نيستند. كاستي جزو خصوصيات انساني است و وقتي اثري هنري توليد ميشود طبيعي است كه اين كاستي در اثر انسان نمود پيدا ميكند. در رشته خودت سلطان هنر هم كه باشي از ديد من هنوز كلاس اول هستي. اين دسته اولي كه گفتم اگر كارشان پر از كاستي هم باشد چون از خودشان رضايت دارند كاستي هايشان را نميبينند. دسته دوم «از خود ناراضيها» هستند كه همانطور كه گفتم كمالگرا و واقعگرا هستند. غالب اين آدمها در زمينه هنري آدمهايي هستند كه هيچوقت از كاري كه انجام مي دهند راضي نميشوند. اواخر عمرش هم كه باشد، پر از تجربه هم كه باشد باز هم احساس ميكند آن چه را كه ميخواهد هنوز انجام نداده و از خودش رضايت ندارد. از يك تا بيست هر نمرهاي هم كه به اين افراد بدهيم باز در ذهن خودشان از كاري كه انجام دادهاند رضايت كامل ندارند. من نميدانم در اين سالهايي كه كار كردهام نمرهام چند بوده؟ يك نمره، ميتواند از ديد تجاري به خواننده داده شود. يك نمره از ديد شهرت در بين مخاطبان و مردم داده شود و يك نمره هم نمره هنري است كه اين نوع سوم براي من مهمتر است. البته حمايت مردم هميشه به هنرمند كمك ميكند كه بهتر كار كند. اما همه چيز قضيه اين نيست. يك هنرمند ميتواند روي پاي خودش بايستد، تكيه به سليقههاي مردم نكند و موفق هم باشد. مثل خيلي از هنرمندان در رشتههاي مختلف هنري كه حتي امكان داشته در دوره خودشان شناخته شده نباشد اما بعد از مرگشان يك سو آدم با آثارش همسو شدهاند و آن هنرمند بعد از مرگش به شهرت رسيده. مثل ونگوگ. اين توضيحات را دادم كه آن دو دسته آدمهايي كه گفتم را شرح بدهم. من نميدانم الان كجاي دنياي موسيقي ايستادهام اما ميدانم كه جزو دسته دوم هستم. كمالگرا و واقعگرا هستم. خودم را هميشه دستكم گرفتهام و كمتر از آنچه كه بودهام به خودم نگاه كردم. شاهد بابك صحرايي را ميگيرم كه ميداند از نقطه صفرم تا به الان هيچوقت ادعاي صدا و شهرت و توانايي و اين چيزها نداشتهام. در مورد اين 10 سال از لحاظ پختگي صدا و افزايش تجربه طبيعتاً هر روز يك نمره به من اضافه شده. اما كيفيت صدا مسلماً در طي زمان امكان دارد تغيير كند. به شخصه از لحاظ شفافيت صدا آلبوم «حامي» را بيش از ساير آلبومهايم دوست دارم. وقتي با دوستان موزيسين مثل رضا تاجبخش و حسين شريفي و اميد حاجيلي و ديگران صحبت ميكنم هم خيليهايشان با من هم عقيدهاند و بر اين نظريم كه رنگ صداي من در آلبوم «حامي» ديگر تكرار نميشود. چون خيلي جوان بودم و خيلي هم تمرين ميكردم و مجموعه اين شرايط باعث شده بود كه صدايم رنگ خاصي داشته باشد.
- خيليها هم هستند كه صداي امروز تو را بسيار بيشتر از صداي 10 سال پيش دوست دارند...
بله، بحث سليقه است. مسلماً خودم هم وقتي به كارهاي 10 سال پيشم نگاه ميكنم ميبينم كه از لحاظ تكنيكي خيلي پايينتر از امروزم بودهام كه طبيعي هم است. من فقط از نظر رنگ صدا ميگويم.
- من هم درباره همين رنگ صدا ميگويم خيليها رنگ صداي امروز تو، يعني رنگ صداي تو در سالهاي اخير را بيشتر از رنگ صدايت در مثلاً آلبوم «حامي» دوست دارند. به ياد دارم وقتي آلبوم «حامي» در سال 1380 منتشر شد يك موجي در موسيقي به راه افتاد و همه ميگفتند خوانندهاي آمده كه خيلي جوان است اما فوقالعاده خوب ميخواند و تواناتر از خوانندههايي است كه مشغول به فعاليتند. تو هنوز هم همين خصوصيت را داري بنابراين كاملاً بحث سليقه است.
با تو موافقم. مردمي صدايي كه حرفهاي تر است را بيشتر از صداي آماتور دوست دارند. در طي زمان احساس و تكنيك با هم عجين ميشوند و باعث ميشوند از يك خواننده آماتور، يك خواننده حرفهاي ساخته شود. اين را قبول دارم مسلماً صداي امروز من از ديروزم بهتر است اما به شخصه جنس صداي ديروزم را بهتر از امروزم ميدانم.
- حامي از وقتي وارد موسيقي شده مدام از او به عنوان يك خواننده استثنايي ياد شده و حدود 8، 7 سالي هم ميشود كه اكثريت اهالي موسيقي از او به عنوان بهترين خواننده داخل كشور نام ميبرند. خودت چه حسي به اتفاق و اظهارنظرها داري؟
طبيعتاً وقتي بچه بودم، وقتي نوجوان بودم دوست داشتم يك روزي خواننده معروفي بشوم و مردم آهنگهايم را گوش كنند. به همين خاطر وقتي اين اتفاق ميافتد احساس بسيار خوبي به آدم دست ميدهد. با اين وجود اما هيچ وقت فكرش را هم نمي كردم كه اولاً با آهنگسازهاي خيلي بزرگ بتوانم كار كنم و دوماً الگوي يك سري خواننده جوان بشوم و به عنوان يك خواننده مولف من را بشناسند. اينكه كارهاي من به شكلي باشد كه جوانها از آنها الهام ميگيرند. اين اتفاق را بسيار تجربه كردهام و تماسها و ارتباطهاي بسياري با دوستاني داشتهام كه دوست دارند بخوانند و الگويشان من هستم. خيليها بودهاند كه دوست داشتهاند به نوعي با هم همكاري داشته باشيم و تجربههايم را در اختيارشان قرار بدهم. تا حالا فقط يك بار اين اتفاق افتاده آن هم قطعهاي بود كه با كاوه رفيعيان اجرا كردم. اين نهايت آرزوي من است كه اين مولف بودن من هر روز بيشتر و بهتر شود. بينهايت خوشحالم كه الگوي يك سوي از جوانها و نوجوانها هستم. مثل خودم كه در دوران نوجواني 3، 2 تا از خوانندههاي دهه پنجاه الگويم در خوانندگي بودند و طرفدار سينه چاكشان بودم.
- وقتي به پشت سر نگاه ميكني اين مسيري كه آمدهاي را چگونه ميبيني؟ روشن است يا تيره؟ سخت بوده يا آسان؟
سختي كه بيشمار بوده از اينجا تا خدا. كساني كه من را ميشناسند ميدانند كه حامي يك آدم تنهاست كه فقط به تواناييها و استعدادهاي خودش تكيه كرده و هميشه دست روي زانوهاي خودش گذاشته و ايستاده. هيچ وقت هيچگونه حمايت مالي و سياسي و تبليغاتي نداشتهام. مثلاً هيچوقت مدير برنامه نداشتهام. هيچوقت كنسرتگذار نداشتهام. اگر كنسرتي داشتهام به خاطر فشار طرفدارهايم بوده كه باعث شده كنسرتگذاري ترغيب شود و بيايد براي من هم كنسرتي بگذارد. يا اينكه براي آلبومهايم هيچوقت سرمايهگذاري نداشتهام. هميشه خودم آلبومم را تهيه كردم و بعد حالا شركتي آمده و آن را خريده و پخش كرده. لذتش هم به همين است كه آدم براي هنرش زحمت بكشد تا به نتيجه برسد.
- يعني يك مسير روشن را همراه با تلاش و سختي طي كردهاي...
كاملاً همينطور است. من هميشه به زندگي آدمهايي كه موفق بودهاند خيلي دقت ميكنم. مثلاً كسي بوده كه شغل خيلي درجه پاييني با حقوق بسيار كمي داشته اما تلاش كرده و به رتبه و جايگاه خيلي بالا و ويژهاي دست پيدا كرده. موفقيت وقتي به اين شكل است شيرينتر است. اتفاقات خوبي هم در اين مسير برايم پيش آمده كه مهمترينش آشنايي و همكاري با بزرگاني مثل بابك بيات و ناصر چشمآذر است.
- آيا در ميان اهالي موسيقي كساني بودهاند كه آشناييات با آنها تأثير مثبت و ويژهاي بر روند هنري تو داشته باشند؟
مسلماً اينطور بوده. مثلاً بابك بيات و ناصر چشمآذر كه انرژي و بزرگيشان تأثيرات مثبت و خوبي بر روند كاري من داشت. من اساساً زياد با اهالي موسيقي رابطه ندارم و دوستان بسيار كمي دارم. دوستان من بابك صحرايي و نيما مسيحا و رضا تاجبخش و نيكان و تعداد معدود ديگري هستند كه با هم رفت و آمد داريم و همكار هم هستيم. دوستي ها را كنار بگذاريم، هر كسي كه به من انرژي خوبي ميدهد و از لحاظ اخلاقي اخلاقي آدم خوبي است مسلماً كارم به من كمك ميكند و حالم را خوب ميكند. اين هم هست كه هميشه خوبان يك در هزار هستند.
- حامي سمبل تن ندادن به جريانهاي كاذب بازاري است. سمبل خوانندهاي است كه هميشه روي پاي خودش ايستاده. همين مسأله مشكلات شخصي و كاري زيادي را هم براي تو ايجاد كرده و آخرينش مربوط به فروردين 90 ميشود كه در همين مجله «هفت نگاه» پرده از مافياي موسيقي برداشتي و اين طغيان حاشيههاي بسياري را برايت ايجاد كرد. حالا كه يك سال از اين اتفاق گذشته بگو چه شد كه تصميم به چنين اقدامي گرفتي و چه مشكلاتي در پي اين اقدام برايت ايجاد شد؟
از همان سالهاي اولي كه وارد موسيقي شدم هميشه هزاران سئوال مقابل چشمم بود. اينكه مثلاً چرا آقاي «ايكس» آره و من نه. ميگفتم حتماً مشكلي در من وجود دارد كه ميدانم اين مشكل چيست؟ اين مشكل همان روابط است. به مرور زمان كه جلو آمدم از اين مسأله ضربات بيشتري خوردم. رسيدم به جايي كه گفتم بايد اين ضربات را بازگو كنم. اينكه شب اجراي جام جهاني كشتي يك خواننده ديگري جايگزين من ميشود. شب اكران فيلم سينمايي يك خواننده ديگري جايگزين من ميشود. شب پخش سريال تلويزيوني يك خواننده ديگري جايگزين من ميشود. اين ضربهها را بايد يك جايي خالي ميكردم و به مردم ميگفتم كه اين بلاها دارد به سرم ميآيد و چنين مسايلي در موسيقي اتفاق ميافتد.
- امروز ميخواهم درباره سوءتفاهماتي كه اظهارنظرهايت درباره مافياي موسيقي ايجاد كرد حرف بزني و به آنها پاسخ بدهي.
همانطور كه ميداني جنجالهاي زيادي به پا شد و دشمنان بسياري در مقابل من قدعلم كردند كساني كه پشت پرده بوده و از تاريكي خارج شدند. مافيايي كه موقعيت خود را در خطر ميديدند سعي كردند يا من را ساكت كنند يا به نحوي سمپاشي كنند تا اثرات حرفهايي كه زدم كمتر شود. يك سري هم كه جزو چهرههاي اصلي اين مافيا هستند مدام عنوان ميكردند كه از اعضاي مافياي موسيقي نيستند در صورتي كه من از هيچ كسي اسم نبردم. من هيچ وقت هدفم تخريب شخص خاصي نبوده. هدفم تخريب جرياناتي بوده كه در موسيقي وجود دارد. گفتم من با اين جريانات مخالفم. دستم را هم بالا ميگيرم و سينهام را هم جلو ميدهم. من با رانت، با روابط نادرست، با ضايع كردن حق 80 درصد از اهالي موسيقي به خاطر سود 20 درصد از اهالي موسيقي مخالفم. بحث ايجاست كه هيچكس جرأت زدن اين حرفها را نداشت. خيليها هم سكوت كرده و ميگويند چه كار به اين كارها داري؟ آنها كار ميكنند ما هم كار ميكنيم. بحث من بحث پول نيست. بحث ضايع شدن حق خيليهايي است كه پشت درهاي موسيقي ماندهاند و نميتوانند كار كنند. كسي كه خانهاش را فروخته و با پولش آلبوم توليد كرده و بعد له شده. برخي ميگويند به خاطر ارشاد است كه مجوز نداده، هيچ ربطي به وزارت ارشاد ندارد. وزارت ارشاد يك نهادي است كه مسئول صدور مجوز است. مافياي موسيقي متشكل از برخي اهالي موسيقي است. خيلي خوشحالم كه اين جريان را راهاندازي كردم و در اين جريان دوستاني مثل بابك صحرايي هم به من كمك كردند. كار به جايي رسيد كه در خيلي از شبكهها و سايتها نيز واژه مافياي موسيقي واژه آشنايي شده و خيليها از اين جريان اطلاع پيدا كردهاند. خيليها هم ميدانند از بين خوانندهها چه كسني از اعضاي بدنه اصلي مافيا هستند.
- اتفاقي كه افتاده اين است كه تعدادي از خوانندههاي مطرح به همراه طرفدارهايشان در مقابل تو گارد گرفتهاند و اين سوءتفاهم ايجاد شده كه حامي به يك سري از خوانندههاي موفق حسادت ميكند. كمي درباره اين سوءتفاهم توضيح بده.
حس رقابت شديد هميشه بايد وجود داشته باشد. منظورم كپي كردن و تقليد كردن و تقليد نيست. اينكه مثلاً كار مهدي اسدي گرفته و منِ نوعي بروم آهنگي شبيه آهنگ موفق او بخوانم. نه، با اين مسأله مخالفم. از طرف ديگر من با مثلاً مهدي اسدي رفیقم و هم با احسان خواجه اميري. هم محمد اصفهاني دوستم است و هم عليرضا عصار. هم بچههايي كه مجاز كار ميكنند رفيقم هستند هم بعضي از بچههايي كه غيرمجاز كار ميكنند. مثلاً حميد طالبزاده هم از دوستان من است. ميدانم كدام خواننده عضو بدنه مافياي موسيقي است اما دليل مطرح كردن بحث مافياي موسيقي اين نيست كه جلوي كار كردن فلان خواننده را بگيرم. كسي جاي من را نگرفته. من با اين سيستمي كه مافياي موسيقي ايجاد كرده مخالفم اما خوانندههاي عضو مافيا وقتي احساس خطر ميكنند و امكان اين را ميدهند كه موقعيتشان به خطر بيفتد ن موقع تبديل به دشمنان حامي ميشوند و روبروي حامي ميايستند. در صورتي كه من دشمن هيچ كسي نيستم. من هيچ ترسي از كسي ندارم و اگر هزاران نفر هم مقابلم بايستند حرفم را ميزنم. طرفداران اين خواننده به اشتباه فكر ميكنند من دشمن خواننده مورد علاقهشان هستم در صورتي كه اينطور نيست. من با هيچكدام از اين خوانندهها مشكلي ندارم.
- اسم تعدادي از خوانندههايي كه دوستشان داري را بگو؟
منظورت خوانندههايي هستند كه دوستم هستند يا خوانندههايي را بگويم كه صدايشان را دوست دارم؟
- منظورم خوانندههايي هستند كه صدايشان را دوست داري؟
ماني رهنما، نيما مسيحا، مهيار فاضل كه نابينا است و ايران نيست. آلبوم اول احسان خواجه اميري را بسيار دوست داشتم. يادم هست عيد بود و تازه مادربزرگم فوت كرده بود و اين آلبوم را گوش ميكردم. خيلي پيش آمده كه مثلاً در جايي آهنگي از خواننده اي را شنيدم و خوشم آمده و همان موقع شماره تلفنش را پيدا كردم و به او زنگ زدم و تبريك گفتم. مثلاً يادم هست يكي از آهنگهاي بابك جهانبخش را در جايي شنيدم و خيلي خوشم آمد. زنگ زدم به بابك صحرايي و شمارهاش را گرفتم و به او زنگ زدم و گفتم كه آهنگت را شنيدم و خيلي دوست داشتم و تبريك گفتم. فريدون آسرايي هم همينطور. شمارهاش را گرفتم و زنگ زدم و به خاطر يكي از كارهيش به او تبريك گفتم. يا اينكه يدم هست وقتي «وايسا دنيا»ي رضا صادقي كه سيروان تنظيم كرده بود را شنيدم به رضا صادقي زنگ زدم. ميخواهم بگويم من با كسي مشكلي ندارم. اگر بحث تكنيك و صداست طبيعتاً وقتي كسي مثل من كه اين همه آهنگهاي سخت و سنگين از اركستر سمفونيك تا غيره را گرفته، رفتهام و خوانده ام طبيعتاً از اين منظر به كسي حسادت نميكنم چون قطعاتي را خواندهام كه شايد به جز 3، 2 نفر، هيچ خوانندهاي در ايران توانايي خواندنشان را ندشته. از لحاظ طرفدار هم طبيعتاً به كسي حسادت نميكنم چون من هم طرفدارهاي خودم را دارم و خيلي هم از طرفدارانم ممنونم چون هميشه به من انرژي دادهاند و كمكم كردهاند. از طرف ديگر هيچوقت اين احساس رقابت را با هيچ خوانندهاي نداشتهام كه مثلاً من هم مثل فلان خواننده، يك كار عامهپسند بخوانم و با او رقابت كنم. نه، هيچوقت اينطور نبودهام. كار من ربط به خيلي از خوانندهها ندارد. مثل اينكه بگوييم آندره بوچلي به مايكل جكسون حسادت ميكند. يا مثلاً بگوييم استاد شجريان به حسین تهی حسادت ميكند. نميگويم برتر يا پايينتر از بقيه هستم. من سبكم پاپِ كلاسيك است. من هم رديف نيما مسيحا و ماني رهنما هستم. من همرديف آقايي كه پاپ محض ميخواند، كارهايش را در خانهاش ضبط ميكند و سالي 2 آلبوم ميدهد، نيستم.
- همينجا ميخواهم پرانتزي باز كنم. منظورت از اين مقايسه، برتر دانستن پاپ كلاسيك نسبت به پاپ محض است؟
نه، به هيچوجه. سوءتفاهم نشود. گفتم كه منظورم اين نيست كه برتر از خواننده ديگري هستم. منظورم تفاوت سبك من با يك سري از خوانندههاي ديگر است كه همين تفاوت باعث ميشود رقابتي با آنها نداشته باشم. فقط در ايران است كه همه فكر ميكنند هر كه ميخواند، به غير سنتيها، همه خواننده پاپ هستند. آقاي راك، آقاي موسيقي بازاري هيچ ربطي به موسيقي كلاسيك ندارد. من خواننده پاپ كلاسيك هستم. يعني كار من كاري نيست كه امروز بيايد و به اصطلاح دوستان بازار را بتركاند. شايد اين اتفاق براي كار من هم بيفتد اما هدف من اين نيست و ما با هم مقايسه نميشويم. من و نيما مسيحا و ماني رهنما و خوانندههايي كه در اين سبك هستند بايد با هم مقايسه بشويم. آقاي x و y و آقايي كه در ماهواره ميخواند و آقایي كه رپ ميخواند بايد با هم مقايسه شوند. من نميتوانم بگويم آن خواننده رپ كه خيلي هم موفق است از من بهتر است و من از او عقب ماندهام. ما سبكهايمان متفاوت است.
- تو جزو خوانندههايي هستي كه طرفداران زيادي داري. چندين خواننده ديگر هم هستند كه جزو خوانندههاي پرطرفدارند. اتفاقي كه افتاده اين است كه صحبتهاي تو درباره مافيا باعث شده كه در طي يك سال گذشته بحث و جدل بسياري بين طرفداران تو و طرفداران تعدادي از خوانندهها ايجاد شود. چه صحبتي با طرفداران خودت و ديگر خوانندهها در اين باره داري؟
اين بحث يا حتي جدال، جدال بين دو انديشه و تفكر است كه براي پيشرفت موسيقي لازم است. صحبتم با هواداران خودم اين است كه به هر گفتهاي با احترام و انديشه پاسخ بدهند و اگر توهيني صورت گرفت جوابش را با توهين ندهند. هر زماني كه اين بحث وارد حاشيه و غرضورزي شود يعني از مسير اصلي خود كه مسير خدمت به موسيقي است خارج شده و همه بايد مراقب اين باشيم كه به هواي دفاع از موسيقي و خوانندهاي كه دوستش داريم به كليت موسيقي ضربه نزنيم. به هواداران ديگر خوانندهها هم ميگويم كه مطمئن باشند حرفهاي من از روي دلسوزي براي موسيقي ست و من دشمن هيچ خوانندهاي نيستم و همانطور كه گفتم خيلي از اين خوانندهها از دوستان من هستند و دوستشان دارم. جنگ خیر و صلح آری.
- اين بحث را ببنديم و به سراغ آلبومت برويم. شنيده شد كه مشكلاتي در مسير صدور مجوز آلبومت پيش آمده بود كه گويا حل شده. در اين باره كمي توضيح بده.
آلبومهاي من از «حامي» تا به الان همگي در مرحله صدور مجوز دچار تأخير شدهاند. در آلبوم جديدم به خاطر يكي از قطعات صدور مجوز آلبوم به تعويق افتاد و به همين خاطر آن قطعه را از آلبوم حذف كردم چون امكان داشت به خاطر همين قطعه شايد صدور مجوز آلبوم 6 ماه الي يك سال به تأخير بيفتد به همين خاطر از مدير برنامهام ميثم دهقان و همچنين كيارش حسنزاده كه پيگيريهاي مجوز آلبوم را از طريق شركتش انجام ميدهد خواستم كه اين قطعه را از آلبوم خارج كنند و اين قطعه را در آلبومهاي بعديام قرار خواهم داد.
- فكر ميكني آلبوم جديدت حدوداً چه زماني منتشر شود؟
اوايل تابستان به احتمال زياد منتشر خواهد شد.
هنوز اسم مناسبي پيدا نكردهام، اسامياي هم كه در اين مدت اعلام شده بيشتر در حد يك ايده بودهاند. تقويم، يك لحظه عاشق شود و به خدا گلايهاي نميكنم همه اسمهاي خوبي هستند اما هنوز هيچ اسمي را به صورت قطعي انتخاب نكردهام.
- اسم قطعات و عوامل آلبومت را بگو و كمي درباره فضاي آلبوم توضيح بده.
با توجه به دمويي كه از آلبومم منتشر شد و نظراتي كه ديدم تغييراتي در ترتيب قطعات دادم. ميكس و مستر آلبوم در استوديو پاپ انجام شده و به پايان رسيده. در آلبوم تعدادي قطعات اكتيو دارم منتها اكتيوي كه در سبك و سياق خودم است و هاوس و ترنس نيست. اسم قطعات عبارتند از: تقويم، به خدا گلايهاي نميكنم، دست خودم نيست، تماشايي، طلايهدار، ديوونگي، پرواز ممنوع، با من حرف بزن، يك لحظه عاشق شو و خواب سياه است.8 ترانه از بابك صحرايي دارم و دو ترانه ديگر هم سروده مريم اسدي و پوريا ربيعي هستند. ملودي 6 قطعه را خودم ساختهام و ديگر ملوديها از ستار اوركي، رضا تاجبخش، عليرضا قراييمنش و علي موثقي هستند. تنظيمها هم توسط ستار اوركي، رضا تاجبخش، نيكان، مهران خليلي و علي موثقي انجام شدهاند. يك اتفاقي كه در اين آلبوم افتاده اين است كه براي دومين قطعهاي را با خواننده ديگري به صورت دو صدايي اجرا كردهام كه مربوط ميشود به قطعه «پرواز ممنوع» كه به صورت دو صدايي با نيما مسيحا اجرايش كردهام. با نيما خيلي دوست صميمي هستم و صميميترين دوستم در بين خوانندههاست. «پرواز ممنوع» تيتراژ فيلم شبكه به كارگرداني ايرج قادري است.
- در آلبوم جديدت قطعهاي را هم به ياد بابك بيات اجرا كردهاي كه «طلايهدار» نام دارد. چه شد كه به فكر اجراي چنين قطعهاي افتادي؟
بعد از فوت آقاي بابك بيات با توجه به علاقه زيادي كه به او داشتم تصميم گرفتم قطعهاي را به ياد او اجرا كرده و به نوعي به او اداي دين كنم. بابك صحرايي چند روز بعد از درگذشت آقاي بيات ترانهاي در سوگ او نوشته بود كه «طلايهدار» نام داشت. آن روزها حال روحي خيلي بدي داشتم و در همان دوران اين ترانه را آهنگسازي كردم و در مراسم چهلم آقاي بيات اجرايش كردم. ملودي «طلايهدار» را يك شبه ساختم و مطمئنم كه انرژي خوب بابك بيات پشت اين قطعه قرار داشته است. در مراسم يادبودي كه به مناسبت سالگرد تولد آقاي بيات در سال بعد از درگذشتش توسط بابك صحرايي برگزار شد هم اين قطعه را پخش كرديم. هميشه دوست دارم از آقاي بيات كه مديونش هستم اسمي در آلبومهايم باشد.
- ترانه و موسيقي آلبوم جديدت چه تفاوتها و اشتراكاتي با آلبومهاي قبليات دارد؟
من خونندهاي هستم كه به كارهاي عاشقانه گرايش دارم. عاشقانههاي آلبوم جديدم روشنتر و اميدوارتر از عاشقانههاي گذشتهام هستند. غير از «طلايهدار» و «پرواز ممنوع» كه مضاميني اجتماعي دارند، تمام ترانههاي آلبوم عاشقانهاند. با توجه به روشنتر و اميدوارتر بودن عاشقانههايم، فضاي موسيقي آلبوم هم اكتيوتر از ساير آلبومهايم است. 4 قطعه اكتيو دارم كه البته هيچ نگاهي به بازار نداشتهام و قطعات الكترونيك آلبومم هم از نظر موسيقايي در سطح بسيار مطلوبي قرار دارند.
- قطعه محبوب خودت در اين آلبوم كدام است؟
«به خدا گلايهاي نميكنم»
- ميخواهم يك سئوال ويژه و مفصل بپرسم. درباره هر يك از همكارانت در اين آلبوم در حد چند جمله صحبت كن و نظرت را بگو.
نيما مسيحا: جزو خوانندههاي درجه يك ماست و باعث افتخارم است كه قطعهاي را با او اجرا كردهام.
بابك صحرايي: تعريف هزار باره است اگر بخواهم درباره همكاريهاي خوبي كه با هم داشتهايم صحبت كنم. هر جا اسم او ميآيد ناخودآگاه اسم من هم ميآيد و هر جا اسمي از حامي برده شود نام بابك صحرايي هم خواهد بود. از موفقيتهاي او بسيار خوشحالم. بابك جزء كساني است كه احساسات پاكي دارد و رفاقت طولاني مدتي با هم داريم و در مورد موفقيتهاي زيادش ميتوانم بگويم كه نان دلش را ميخورد و من هم سينهام را جلو ميدهم و افتخار ميكنم كه چنين رفيق موفقی دارم. بابك اهل خانواده است و به پدر و مادر و خانوادهاش علاقه زيادي دارد. در اين آلبوم 8 ترانه سروده است و مسلماً در آلبومهاي بعديام هم بيشتر ترانههايم از او خواهد بود.
ستار اوركي: آهنگساز خوبي كه اين روزها خيلي پركار است و همانطور كه ميدانيد فقط در عرصه سينما و گاهي هم تلويزيون فعاليت ميكند. پيش از اين هم با او همكاريهاي موفقي داشتهام از جمله قطعات «سوگند»، «ماه دلگير» و «جدايي» كه موسيقيشان از ستار اوركي است و جزو موفقترين قطعاتي هستند كه در طي سالهاي اخير اجرا كردهام.او هم عاشق خانواده است.
رضا تاجبخش: سالهاست كه هر كسي اسم رضا را ميشنود ياد من ميافتد و بالعكس. دوست مهربانم كه مثل من عاشق مادر و خانوادهاش است، جزو با استعدادترين موزيسينهاي سالهاي اخير است و مطمئناً نامش در موسيقي ما برجسته خواهد ماند. بيشتر تنظيمهاي آلبومم به همراه يك ملودي از رضا تاجبخش است.
نيكان: از دوستان مشترك خانوادگي من و آقاي بابك بيات است. آهنگساز و تنظيمكننده فوقالعاده خوبي است. او هم به پدر و مادر و خانوادهاش علاقه زيادي دارد و من به اين اخلاق او احترام زيادي ميگذارم.
مهران خليلي: اسمش را اين روزها در موسیقيهاي اكتيو و راك زياد ميشنويم بيش از اين او را بيشتر به عنوان يك نوازنده خوب ميشناختم و وقتي در تنظيم قطعه «يه لحظه عاشق شو» با او همكاري كردم فهميدم كه در اين عرصه نيز بسيار توانا و خلاق است و از اين همكاري بسيار خوشحالم. مسلماً او را در آلبومهاي بعدي من هم خواهيد ديد.
عليرضا قراييمنش: خواننده و آهنگساز گروه ژوان كه از دوستان قديميام است. او هم بسيار خانوادهدوست است كه اين خصوصيت اخلاقي نقطه مشترك من با اكثر دوستاني است كه با آنها همكاري كردهام. اگر بخواهم از بين جوانان امروز 3 نفر را بياورم كه جزء بهترين آهنگسازهاي حال حاضر هستند يكي از اين 3 نفر عليرضا قرايي منش است. قطعه «خواب سياه» از ساختههاي اوست كه اميد زيادي هم به موفقيت اين قطعه دارم.
علي موثقي: چندين قطعه تا به حال از او خواندهام كه هنوز منتشر نشده است و يكي از اين قطعات به اسم «تماشايي» در آلبوم جديدم قرار دارد. پيش از اين نيز قطعه «ماهي دلتنگ» را در آلبوم «فقط نگاه ميكنم» تنظيم كرده بود و بازنويسي و تنظيم دوباره تمام قطعات آلبومي كه به اسم «بوي گندم» با صداي من منتشر شد از علي موثقي است.آلبومی که بازخوانی تعدادی از آهنگهایی بود که سالها ژیش توسط وارژان ساخته شده اند.
مريم اسدي: اولين بار چندين سال پيش بابك صحرايي ترانهاي از او در اختيارم قرار داد كه تا پيش از اين در آلبومهايم به غير از فريبا وكيلي با هيچ ترانهسراي خانمي همكاري نكرده بودم. ترانه «يك لحظه عاشق شو» سروده اوست كه همان اولين ترانهاي از اوست كه توسط بابك صحرايي به من داده شد. چندين ترانه از مريم اسدي را تا به حال به رويشان ملودي گذاشتهام كه در اين آلبوم يكي از آنها را استفاده كردهام.
پوريا ربيعي: ترانه «خواب سياه» را سروده است و قبل از عليرضا قراييمنش با او آشنايي داشتم و قبل از اينكه خودش را ببينم شعرش را شنيدم. پسر بسيار خوبي است و جوان با استعدادي است و مسلماً اگر شرايط برايش مهيا باشد اسمش را در آينده زياد خواهيم شنيد.
از كودكي طرفدار صلح بودم و دوست داشتم همه آدمها با هم مهربان باشند. آرزوي صلح و آرامش در همه جاي دنيا و به خصوص در جايي كه زندگي ميكنم دارم. آرزو دارم روزها براي همه مردم روز عيد نوروز باشد. از تمام كساني كه من و صدايم را دوست دارند تشكر ميكنم و از هم طرفدارانم بينهايت ممنونم و اميدوارم هميشه در برابرشان روسفيد باشم